موشک یا هواپیما؛ کدامیک کارآتر است؟

برکسی پوشیده نیست که نبردهای امروزی تا حد بسیار زیادی وابسته به عملیات آفندی و پدافندی هوایی و موشکی است. توان هوایی و موشکی هر کشور هم بر پایه دو پدیده مهندسی: «موشک» و «هواپیما» شکل می‌گیرد. اما کدامیک از این دو مفیدتر، کاراتر و مؤثرتر است؟ آیا در اختیار داشتن تعداد بیشتری هواپیماهای پیشرفته (و کمتر پیشرفته) عامل برتری در نیردهای امروزی خواهد بود؟ آیا میتوان به جای سرمایه گذاری بر روی توان هوایی، به توسعه توان موشکی اهمیت بیشتری داد و همان نتیجه را گرفت؟ کدامیک قدرت بیشتری ایجاد میکند؟ کدامیک توان بازدارندگی و قدرت نظامی را بیشتر بالا خواهد برد؟ آیا بهتر نیست به جای توسعه اسکادرانهای بزرگ هواپیماهای جنگنده و به کارگیری انواع بمبها برای اهداف آفندی، به توسعه انواع موشکهای کروز و بالستیک روی آورد؟ کدامیک مقاصد نظامی کشورها را بهتر تامین میکند؟ آیا اصولاً این مقایسه درست و منطقی است؟

پاسخ به سؤالات هرچه که باشد؛ به سادگی «آری» یا «خیر» گفتن نیست. این مسئله موضوعی چندوجهی و پیچیده است که نمیتوان پاسخ صریحی به آن داد. واقعیت این است که بسته به شرایط کشورها توان هوایی، موشکی یا ترکیبی از این دو میتواند کارا و مؤثر باشد. 

اما قبل از اینکه وارد بحث شویم شایسته است گذری داشته باشیم بر موارد و مطالبی که میتواند به ما در جمع بندی نهایی کمک کند. شاید اولین نکته ای که در این حوزه میتواند مورد اشاره واقع شود بحث قابلیت آسیب پذیری و قابلیت اطمینان از عملکرد این دو پدیده (موشک و هواپیما) باشد. در دنیای امروز سامانه های پدافند هوایی به قدری پیشرفت کرده اند که - حتی در شرایطی که توازن قوا به نفع طرف مهاجم باشد- میتوانند هواپیماهای مهاجم را در شرایط دشواری قرار دهند. این در حالیست که در حال حاضر و باوجود تبلیغات پرطمطراقی که در مورد سپر دفاع موشکی به گوش میرسد، پیشرفته ترین سامانه های پدافندی حتی در برابر ساده ترین راکتها و موشکها ناتوانند؛ چه برسد به موشکهای پیشرفته! به نظر نمیرسد در آینده نزدیک و حتی میان مدت سامانه های ضد موشکی حتی به بخشی از توانمندی سامانه های پدافند هوایی امروزی برسند؛ اگرچه به یقین هزینه برنامه های توسعه موشکی را بالا خواهند برد.  


هواپیما محصول اولین سالهای قرن بیستم است؛ در حالیکه موشک به معنای واقعی امروزی، دستاورد سالهای پایانی جنگ جهانی دوم، یعنی نیمه دهه 40 میلادی است. با این نگاه به نظر میرسد که موشک محصولی پیشرفته تر و پیچیده تر باشد. اما لاقل در دنیای امروز چنبن قضاوتی چندان صحیح نیست. واقعیت این است که موشک به لحاظ پیچیدگی فناورانه و صنعتی از هواپیما پایین تر است. البته هر مقایسه ای باید در ظرف خود انجام شود. واضح است که مثلاً یک موشک بالستیک از یک هواپیما یا بالگرد سبک به مراتب پیچیده تر است. اما در مقام مقایسه مثلاً هواپیمای ایرباس اِی-380 را با پرتابگر فضایی سنگین وزن آریان-5 مقایسه کنیم، البته که هواپیمای ایرباس پیچیده تر است؛ یا مثلاً جنگنده اِف-16 از یک موشک بالستیکِ نوعی پیچیده تر است. ایجاد یک برنامه توسعه جنگنده در رده اِف-15 یا مثلاً سوخو-27 به مراتب زمان برتر و هزینه برتر از یک پروژه توسعه یک رده موشک بالستیک با برد زیر 1000 کیلومتر است. هواپیما با «انسان» درگیر است. این موضوع اگرچه مزایایی را در بر دارد، اما در مجموع به پیچیدگی و هزینه سامانه به طرزی قابل توجهی اضافه میکند.  

اما نکته در اینجاست که «پیچیدگی» یا حتی «فناوری بالاتر» لزوماً به معنای «کارایی» نیست. کارایی موضوعی چند مؤلفه ای است که از برایند عوامل مختلف حاصل میشود. چه بسا تهدیدی که یک رده از موشک بالستیک یا کروز میتواند ایجاد کند از میزان تهدیدی که ده‌ها فروند هواپیمای جنگنده (با تسلیحات پیشرفته) میتواند ایجاد کند، بیشتر باشد. 

در حملات و هواایی هوایی به یک کشور یا منطقه، توان هوایی بسیار آسیب پذیرتر از توان موشکی است؛ بخصوص که طرف مهاجم به لحاظ تسلیحاتی دست بالا را داشته باشد. بارها شاهد بوده ایم که در یک تهاجم هوایی برق آسا ده ها جنگنده بر روی زمین یا درون آشیانه از بین رفته و در عمل از چرخه نبرد خارج شده اند. این درحالیست که سامانه های موشکی (بویژه موشکهای آفندی) به دلیل ماهیت خود قابلیت پخش شدن و استتار بالایی دارند و در صورت مدیریت و فرماندهی عملیات صحیح، کمتر امکان دارد که در اندک زمانی بتوان ضربه مهلکی به مجموعه آنها وارد کرد. 

اما نکته مهم دیگر در این زمینه موضوع «برتری هوایی» است. توان موشکی برتری هوایی ایجاد نمی‌کند. تنها با اتکا به هواپیماهای جنگنده و شناسایی میتوان در یک منطقه به برتری هوایی رسید و ضمن حاکم شدن بر هدف از بالا، محدوده های هوایی را نیز تا سرحد ممکن تحت کنترل در آورد. دقت حملات هوایی نیز عموماً از دقت هجومهای موشکی بیشتر است و علاوه بر آن در حملات هوایی تا حدودی امکان ارزیابی نتیجه حمله وجود دارد؛ درحالیکه در حملات موشکی امکان مستقیم و سریع سنجش نتیجه حمله وجود ندارد. 

توان هوایی (بویژه در حوزه بالگرد) یک پشتیبان قوی، قابل انعطاف و حاضر در صحنه برای عملیات رزمی نیروهای زمینی به حساب می آید. اگرچه توپخانه و راکت های زمین به زمین هم در واقع بهمین وظیفه را در میدان نبرد برعهده دارند، اما ضعف حوزه هوایی میتواند به کاهش قابلیت رزمی بر روی زمین بیانجامد. از طرف دیگر با عدم وجود یک نیروی هوایی قوی توان شناسایی و جنگال در محدوده نبرد کاهش پیدا میکند.

از این نکته هم نمیتوان غافل بود که همواره توان هوایی بخشی از شبکه پدافند هوایی را تشکیل میدهد. بدون داشتن هواپیماهای جنگنده رهگیر، هیچ کشوری قادر به دفاع از آسمان خود (حتی در برابر کوچکترین تهدیدات) نیست.      




کدام بهتر است؟

رهنامه (دکترین) دفاعی-نظامی هر کشور و حکومتی بر اساس سه مؤلفه «تهدید»، «توان» و «اهداف» شکل میگیرد. تنظیم هر یک از مؤلفه های توان هوایی و موشکی نیز تابعی از موازنه بین این سه موضوع است. به عنوان مثال، آمریکا در سالهای پس از جنگ جهانی همواره در اغلب نقاط جهان حضور داشته و بیش از هر کشور دیگری درگیر جنگ بوده است. آمریکا بر پایه اهداف استکباری خود مدام در حال لشکرکشی به گوشه و کنار جهان بوده و بنابراین نیازداشته که در فراز مناطق مختلف جهان حضور هوایی داشته باشد. بنابراین این کشور همواره در حدود 10 ناو هواپیمابر و بیش از 2200 فروند هواپیمای جنگنده در اختیار داشته است. این درحالیست که شوروی سابق و روسیه کنونی با وجود همترازی نظامی نسبی با آمریکا، به لحاظ ناو هواپیمابر یک دهم و از نظر تعداد جنگنده رقمی کمتر از نصف توان هوایی آمریکا را به خود دیده است؛ درحالیکه حجم زرادخانه موشکهای بالستیک این کشور (در همه رده ها) چند برابر آمریکاست!

در همین راستا سه گانه پاکستان، هند و چین مثال زدنی است. هند تهدید متقابل و دشمن دیرینه پاکستان است. این کشور نسبت به پاکستان از مؤلفه های قدرت قویتری برخوردار است و دست بالا را دارد. توان هوایی هند به مراتب بالاتر از توان نیروی هوایی پاکستان است. توان موشکی بالستیک هند نیز بالاتر از پاکستان است؛ اما فاصله به اندازه حوزه هوایی نیست. پاکستان با درک اینکه توانایی رویارویی متوازن با هند را ندارد، سعی کرده است توان موشکی خود را تا (بویژه در حوزه موشکهای مجهز به سرهای جنگی نامتعارف) افزایش دهد.

چیزی شبیه به همین وضعیت در مورد چین و هند وجود دارد. این دو کشور رقیب و تهدید دیرینه یکدیگر بوده اند. البته با این تفاوت که نه تفاوت قدرت راهبردی و نه و عمق عداوت، به اندازه دوگانه هند و پاکستان نبوده است. چین همواره در مجموع یک سر و گردن بالاتر از هند بوده است. چین از نظر تعداد هواپیمای جنگنده با حدود 1300 فروند بعد از آمریکا قرار دارد. این کشور در ده سال اخیر حرکت پرشتابی را برای توسعه جنگنده های بومی شروع کرده است و به موفقیتهای چشمگیری هم دست یافته است. قدرت هوایی چین همواره عاملی برای توسعه سامانه های پدافند هوایی در هند بوده است.

نمونه‌های زیادی از رویکردهای مختلف در این زمینه وجود دارد. اما به نظر می‌رسد هر وقت درکشوری قدرت اقتصادی و سیاست‌های جاه‌طلبانه همجوار می‌شوند، توسعه توان هوایی آفندی در دستور کار قرار می‌گیرد. اما هنگامی‌که کشوری به دفاع در برابر یک تهدید خارجی می‌اندیشد و به لحاظ توان تسلیحاتی عقب‌تر از تهدید خود قرار دارد، سرمایه گذاری روی صنعت موشکی گزینه مناسب‌تری نسبت به خرید انواع هواپیماهای جنگنده و برنامه‌های بلند مدت توسعه هوایی است.  


مهندسی هوافضا - مهندسی هوانوردی - کتاب هوافضا - کتاب هوانوردی - کتاب پرواز - هوافضا - هوانوردی