آیزاک آسیموف زاده ۲ ژانویه ۱۹۲۰ – درگذشته ۶ آوریل ۱۹۹۲ میلادی
نویسنده آمریکایی روستبارِ گونههای علم به زبان ساده و علمی–تخیلی، و استاد بیوشیمی در دانشگاه بوستون بود. او بیش از ۵۰۰ کتاب نوشتهاست.
آسیموف علمی-تخیلی سخت مینوشت. او به همراه کلارک و هاینلاین به عنوان سه نویسنده بزرگِ گونه علمی–تخیلی شناخته میشوند. شهرت اصلی او بیشتر به دلیل نگارش مجموعه کتابهای بنیاد است. سایر مجموعههای اصلیاش عبارتند از: امپراتوری کهکشانی و روبات.
قوانین سهگانه روباتیک وی از شهرت جهانی برخوردار است و دانشنامه بریتانیکا وی را واضعِ واژه روباتیک در زبان انگلیسی میشناسد.
سیارک آسیموف ۵۰۲۰ به افتخار وی، نامگذاری شدهاست.
سالهای اول زندگی
او در پتروویچی، استان اسمولنسک شوروی در یک خانواده آسیابان یهودی متولد شد. در سه سالگی خانوادهاش به آمریکا مهاجرت کردند. از آنجا که در خانه، با او به زبانهای ییدیش (زبان یهودیان اروپای شرقی) و انگلیسی صحبت میکردند، به هر دو زبان، روان سخن میگفت؛ اما روسی نیاموخت. پدر روس او در بروکلین چند دکان شیرینی فروشی داشت که از ساعت ۶ صبح تا ۱ نیمه شب باز بودند. آیزاک نوجوان هر صبح ساعت ۶ از خواب برمیخواست تا روزنامه پخش کند و هر بعد از ظهر تند از مدرسه بازمیگشت تا به پدرش کمک کند و اگر چند دقیقه دیر میکرد پدرش او را سرزنش میکرد که بچه تنبلی است. پس از گذشت ۵۰ سال آسیموف در زندگینامهاش از این عادت چنین یاد میکند: «برای من مایه غرور است که هر چند ساعت شماطه داری دارم اما هیچگاه آن را کوک نمیکنم و ساعت ۶ صبح خود از خواب بیدار میشوم، من هنوز به پدرم ثابت میکنم که آدم تنبلی نیستم». او درباره برخورد پدرش گفته: «...هیچگاه سعی نکرد عقاید مذهبیاش را به من تحمیل کند. خواندن را از پنج سالگی آموخت و از آن هنگام در امور اداره مغازه لبنیاتفروشی به خانواده کمک میکرد. در همان مغازه مجلههای علمی-تخیلی هم فروخته میشد و آیزاک کوچک آنها را میخواند. در حدود یازده سالگی او شروع به نوشتن داستان کرد و چند سالی بیشتر نگذشته بود که توانست داستانهایش را به مجلههای عامهپسند بفروشد. در ۱۸ سالگی نخستین داستانش را به نام «گشتی در حوالی سیارک وستا» نوشت که در شماره اکتبر ۱۹۳۸ مجله داستانهای حیرتآور چاپ شد.
سه سال بعد، در سال ۱۹۴۱ داستان دیگری با عنوان شبانگاه به مجله داستان علمی - تخیلی حیرتآور فروخت که در آن زمان برترین مجله در این عرصه بود. مجله داستان علمی - تخیلی حیرتآور برای هر کلمه یک سنت پرداخت میکرد. آسیموف در مورد این داستان چنین میگوید: "پس برای یک داستان ۱۲هزار کلمهای ۱۲۰ دلار باید میگرفتم ولی وقتی چک ۱۵۰ دلاری دریافت کردم گمان کردم اشتباه شده و پس از تماس با سردبیر دریافتم که او آنقدر از داستان خوشش آمده که یک چهارم سنت برای هر کلمه فوقالعاده پرداخت کردهاست."
تحصیلات و شغل
او از ابتدا نبوغ خود را در آموختن نشان داد و چند کلاس را یک مرتبه بالا رفت و در ۱۵ سالگی دیپلم گرفت. او در ۱۹۳۹ از دانشگاه کلمبیا فارغالتحصیل شد. در سپتامبر ۱۹۴۵ به ارتش اعزام شد (اگر در زمان مدرسه تاریخ تولدش را اصلاح نکرده بود، به طور رسمی ۲۶ ساله بود و مشمول نمیشد). در سال ۱۹۴۸ دکتری بیوشیمی را اخذ کرد. پس از اخذ مدرک، عضو هیئت علمی دانشگاه بوستون شد. از سال ۱۹۵۸ تدریس را کنار گذاشت و به صورت تمام وقت به نوشتن پرداخت (درآمد نویسندگیاش از حقوق دانشگاه بیشتر شده بود). با داشتن حق تصدی حتی در چنین شرایطی عضو هیئت علمی باقی ماند (همین حق تصدی در کتاب آزمایش مرگ نقش مهمی بازی میکند). در ۱۹۷۹ دانشگاه به پاس نوشتههایش او را به استاد تمام ارتقا داد.
در سال ۱۹۵۹ دوستی در دارپا به دنبال افزودن آسیموف به تیم خود بود. او این درخواست را رد کرد، چون دریافت اطلاعات محرمانه، آزادیِ نوشتن را از او سلب میکرد. در نهایت به آنها مقالهای با عنوان «دربارهی خلاقیت» ارائه کرد.
زندگی شخصی
وی دو بار ازدواج کرد، بار دوم با جانت ا. جپسون (که او نیز یک نویسنده سبک علمی-تخیلی است) و دو فرزند داشت. زندگی عادی او چنین بود که راس ساعت ۶ صبح بیدار شود و در ساعت ۷:۳۰ پشت ماشین تحریر خود بنشیند و تا ۱۰ شب کار کند. آسیموف در جلد نخست زندگینامه خود با عنوان"خاطرهای هنوز سرسبز" که در سال ۱۹۷۹ منتشر شد، توضیح داده که چگونه نویسندهای وقتشناس شدهاست. آسیموف دچار ترس از فضاهای باز بود و جاهای کوچک و بسته را ترجیح میداد. اگر چه آسیموف درباره سفرهای فضایی در دنیاهای ناشناخته و به مدت سالهای نوری بیشمار نوشت، ولی خودش از پرواز کردن با هواپیما اکراه داشت. بن بوآ، ویراستار آثار او گفتهاست: "آیزاک میگوید دوست دارد در فضا و در پهنه آسمانها پرواز کند، اما فقط در تخیلش." جلوه این ترس را میتوان در داستان غارهای پولادی (جزوه سری روبوتی آسیموف) مشاهده کرد که در آن تمام جمعیت زمین در شهرهای بسته و زیرزمینی در فضاهای کوچک زندگی میکنند. آسیموف دچار ترس از پرواز هم بود و در تمام عمرش تنها دو بار با هواپیما مسافرت کرد، که هر دو بار آن اجباری و غیرقابل اجتناب بود. در همان کتاب غارهای پولادی، الیجاه بیلی (قهرمان اصلی این کتاب و کتابهای خورشید عریان و روبوتهای سپیدهدم) دچار ترس از پرواز است و آسیموف نیم صفحهای را به شرح چگونگی ترس و احساس بیلی میپردازد. او از ۱۹۸۵ تا پیش از مرگش رئیس انجمن اُمانیستهای آمریکا بود. بعد از مرگش جای او را دوست و همکار نویسندهاش کورت وانگات گرفت. او همچنین دوست نزدیک جین رودنبری (نویسنده اصلی داستانهای پیشتازان فضا) هم بود و در وهله اول او علمی-تخیلی بودن ایدههای رودنبری را برای مسؤولان کمپانی پارامونت تأیید کرد. بعدها در یکی از قسمتهای سریال شخصیتی روباتی معرفی شد که به یاد آسیموف مغز پوزیترونی داشت، که البته این تنها شباهت آن به روباتهای آسیموف بود.
بیماری و مرگ
آیزاک آسیموف در ششم آوریل سال ۱۹۹۲ درگذشت. در آن هنگام، استنلی، برادر ایزاک آسیموف، علت مرگ او را نارسایی کلیه و قلب اعلام کرد. ۱۰ سال پس از مرگ آسیموف، همسرش، جانِت، اعلام کرد در هنگام عمل قلب، به دلیل تزریق خون آلوده ایزاک آسیموف به بیماری ایدز مبتلا شده بود. اما در آن زمان پزشکان به دلیل نگرانی از واکنش عمومی و تنگ نظری برخی افراد نسبت به مبتلایان این بیماری، از خانواده او خواستند که از اعلام این خبر خودداری کنند. سرانجام ۱۰ سال پس از مرگ او، در حالیکه بسیاری از پزشکان معالج او نیز درگذشته بودند، جانت و فرزند او، روبین تصمیم گرفتند، موضوع ابتلای او به بیماری ایدز را به اطلاع عموم برسانند.
بررسی کوتاه
پیشینه کاری آسیموف را میتوان به چندین دوره تقسیم کرد. در دوره اول غلبه با علمی-تخیلیست، با داستانهای کوتاه در سال ۱۹۳۹ شروع میشود و با اولین رمانش در ۱۹۵۰ ادامه مییابد. این دوره تا حدود ۱۹۵۸ طول میکشد (پس از چاپ «خورشید عریان» (۱۹۵۷)). پس از آن او شروع به نوشتن ادبیات غیرداستانی میکند. به دنبالِ فرستاده شدنِ ماهواره اسپوتنیک به مدار توسط اتحاد جماهیر شوروی، نوشتههای غیرداستانی او (به خصوص علم به زبان ساده) افزایش چشمگیری مییابد، و به همان میزان علمی-تخیلیهایش کاهش مییابند. در ربع قرنِ آینده او تنها چهار رمان علمی-تخیلی مینویسد، در همان حالی که بیش از ۱۲۰ کتاب غیرداستانی منتشر میکند. در سال ۱۹۸۲ دوره دومِ علمی-تخیلی او، با «لبه بنیاد» آغاز میشود. از آن موقع تا زمان فوتش دنبالهها و پیشدرآمدهایی مینویسد و جهانِ رمانهایش را یکپارچه میکند (گرچه چون از ابتدا چنین طرحی را در ذهن نداشت، ناسازگاریهایی هم در این میان بوجود میآید.)
آسیموف در سال ۱۹۲۹ به یکی از طرفداران علمی-تخیلی تبدیل شد، او شروع به خواندن مجلات پالپی کرد که در شیرینیفروشی خانوادگیشان فروخته میشدند. در ابتدا پدرش او را از خواندن پالپها منع میکرد، چون به نظرش بیارزش بودند، تا آنکه آسیموف متقاعدش کرد که چون مجلات علمی-تخیلی در عنوانشان «علم» آمده، باید آموزشی باشند.
در ماه می سال ۱۹۳۷ او برای اولین بار به فکرِ نوشتن به صورت حرفهای افتاد، و همان سال شروع به نوشتنِ اولین داستان علمی-تخیلی خود کرد، که عنوانش «چوبپنبهبازکن کیهانی» بود (اکنون گم شده است). در ۱۷ می ۱۹۳۸، چون تغییر در برنامهی انتشارِِ علمی-تخیلی حیرتآور او را دچار سوال کرده بود، سراغ ناشر رفت. وی با الهام از این دیدار، داستانش را در ۱۹ ژوئن ۱۹۳۸ تمام کرد و دو روز بعد شخصاً به سردبیر حیرتآور، جان کمبل، تحویل داد. کمبل بیش از یک ساعت با آسیموف ملاقات کرد و قول داد که داستان را خودش بخواند. دو روز بعد او نامهای دریافت که با جزییات دلیل رد کردن را توضیح میداد. این اولین جلسه از سری جلساتشان بود که تقریباً هر هفته، تازمانی که آسیموف در نیویورک بود (در سال ۱۹۴۹ به بوستون رفت) برگزار میشد. کمبل تاثیری اساسی بر آسیموف گذاشت و به دوستی شخصی تبدیل شد.
تا پایان ماه، آسیموف داستان دوم، «مسافر قاچاق»، را به پایان رساند. در ۲۲ جولای کمبل آن را رد کرد اما - در «بهترین نامهی ممکنی که میتوانید تصور کنید» - او را به ادامهی نوشتن تشویق کرد، قول داد که آسیموف ممکن است پس از یک سال و یک دوجین داستانِ تمرینی دیگر بتواند آثار خود را بفروشد. سومین داستانی را که نوشت، «رها شده در وستا»، توانست در ۲۱ اکتبر ۱۹۳۸ به داستانهای حیرتآور، به سردبیری «ریموند اِی. پالمر» بفروشد، که در شمارهی مارس ۱۹۳۹ چاپ شد. به آسیموف ۶۴ دلار (معادل ۱/۱۶۲ دلار در سال ۲۰۱۹)، یا یک سنت در ازای هر کلمه پرداخت شد. در آن سال دو داستان دیگر نیز چاپ شد، «سلاحی که برای استفاده وحشتناک است» در شمارهی ماه مه حیرتآور و «جریانها» در شمارهی جولای شگفتانگیز، شمارهای که بعداً توسط طرفداران به عنوان آغاز «عصر طلایی علمی-تخیلی» انتخاب شد. برای سال ۱۹۴۰ آیاِسافدیبی هفت داستان را در چهار مجلهی پالپ مختلف فهرست میکند، که یکی از آنها در شگفتانگیز است. درآمد او برای تامین هزینهی تحصیل کافی میشود، اما نه به آن اندازه که یک نویسندهی تماموقت شود.
قوانین سهگانه روباتیک
1- یک روبات نمیتواند به یک انسان آسیب بزند یا به دلیل وارد عمل نشدن، اجازه دهد تا که انسانی آسیب ببیند.
2- یک روبات باید به دستورهای دریافتی از یک انسان عمل کند، مگر در مواردی که این دستورها در تناقض با قانون شماره یک باشد.
3- یک روبات باید از وجود خویش مراقبت کند مادامی که این محافظت در تضاد با قوانین شماره یک یا دو قرار نگیرد.
بعدها آسیموف قانون دیگری نیز اضافه کرد: قانون صفر.
0- یک روبات نمیتواند به بشریت آسیب بزند، یا با بیعملیاش اجازه دهد که بشریت آسیب ببیند.
اصطلاحات ساختهشده
بر اساس فرهنگ انگلیسی آکسفورد آسیموف اصطلاح «روباتیک» را در داستان دروغگو! (شماره ماه می سال ۱۹۴۱ علمی-تخیلی شگفتانگیز) برای اولین بار به کار میبرد. او خودش در مقالهی تاریخنگاری روبات نوشته که فکر میکرده در حال استفاده از واژهای موجود است. ضمن تایید مرجعِ فرهنگ آکسفورد، او به اشتباه بیان میکند که واژه برای اولین بار در داستان دور سرگردانی (شماره ماه مارس ۱۹۴۲ علمی-تخیلی شگفتانگیز، صفحهی ۱۰۰، ستون اول، در یک سوم اول) چاپ شده است.
در همین داستان (سومین داستان در مجموعهی روبات) است که برای نخستین بار اصطلاح «پوزیترونیک» به کار میرود.
آسیموف اصطلاح «روانتاریخ» را در مجموعهی بنیاد به کار میبرد: دانشی که ترکیب تاریخ، جامعهشناسی و آمار ریاضیست و میتواند رفتار عمومی جوامع خیلی بزرگ (مثل امپراتوری کهکشانی) را پیشبینی کند. آسیموف بعدها بیان کرد که میبایست روانجامعهشناسی را به جای آن به کار میبرد. این اصطلاح برای اولین بار در پنج داستان کوتاهی به کار رفت که بعداً در یک رمان (بنیاد) کنار هم قرار گرفتند.
افتخارات
داستانهای علمی - تخیلی آسیموف جایزههای متعددی برد: ۵ جایزه هوگو که با انتخاب خوانندگان اعطا میشود و سه جایزه نبولا که از طرف نویسندگان علمی - تخیلی اعطا میشود. تریلوژی یا داستانهای سهگانه او که داستان یک امپراتوری کهکشانی در آیندهاست و از کتابهای «بنیاد» (۱۹۵۱)، «بنیاد امپراتوری» (۱۹۵۲)، و «بنیاد دوم» (۱۹۵۳) تشکیل یافتهاست جایزه هوگو سال ۱۹۶۶ را به عنوان بهترین مجموعه داستان علمی - تخیلی برای او به ارمغان آورد. او همچنین جایزه استاد بزرگ را که انجمن نویسندگان علمیتخیلی آمریکا به پاس یک عمر فعالیت موفقیتآمیز در زمینه داستاننویسی علمی-تخیلی اعطا میکرد در سال ۱۹۸۷ به دست آورد.
گزیده آثار
بنا به شیوه محاسبه ممکن است که کتابشناسی ایزاک آسیموف را شامل بیش از ۵۰۰ کتاب دانست.
تعداد کارهایش آنقدر زیاد است که تقریبا همه ردهبندیهای اصلی دیوئی را شامل میشود.
کتابشناسی گستردهای از کارهای او توسط اد سیلر گردآوری شدهاست.
به مناسبتِ صدمین سالگرد تولد آسیموف (۲ ژانویه ۲۰۲۰) یکی دیگر از علاقهمندان او (استیون کوپر) کتابشناسی گسترده جدیدی از آسیموف فراهم کرد.
پیشبینیهای آسیموف در سال ۱۹۶۴ برای ۵۰ سال آینده (2014):
وی در مقالهای در سال ۱۹۶۴ پیشبینیهای خود را در مورد جهان در ۵۰ سال آینده یعنی سال ۲۰۱۴ تشریح کرده بود. او این مطالب را به مناسبت افتتاح نمایشگاه بینالمللی سال ۱۹۶۴ در نیویورک نوشته بود. هر چند موضوع اصلی این نمایشگاه بینالمللی که به مدت تقریباً یک سال دایر بود «صلح از طریق تفاهم متقابل» بود، ولی امروزه بیش از هر چیز دیگری آن نمایشگاه را به خاطر پیشبینیهایش از آینده فناوری به یاد میآورند.
- ارتباطات، صوتی - تصویری شکل خواهد گرفت و با استفاده از تلفن علاوه بر صدای طرف دیگر، میتوان تصویر او را نیز دید.
- برقراری تماس مستقیم تلفنی با هر نقطهای در جهان، حتی مرکز هواشناسی در قطب جنوب، میسر خواهد شد.
- روباتها در سال ۲۰۱۴ نه عمومیت خواهند یافت و نه کارشان عالی خواهد بود، ولی وجود خواهند داشت.
- صفحات قابل آویختن به دیوار جای تلویزیونهای معمولی را خواهند گرفت ولی مکعبهای شفاف که امکان دیدن تصویر به شکل سه بعدی را فراهم خواهد کرد به مرور عرضه خواهند شد.
- مکالمه و تماس با کره ماه دیگر چندان دشوار نخواهد بود.
- وسایلی برای آشپزخانه طراحی و ساخته خواهند شد که «غذاهای آماده» را مهیا خواهند کرد، آب را گرم کرده و با آن قهوه درست خواهند کرد.
- حداقل یک یا دو مورد گیاه آزمایشگاهی که از انرژی نهفته در ستارهها تغذیه میکنند وجود خواهد داشت.
- برای ساختن خودروهایی که توسط یک روبات هدایت خواهند شد، تلاشهای زیادی صورت خواهد گرفت.
- تمام جمعیت جهان بهطور یکسان و کامل از تمام وسایل و تکنولوژی جدید در آینده بهرهمند نخواهند شد. درصد بیشتری به نسبت امروزه از بهکارگیری این وسایل محروم خواهند بود. هر چند از نظر امکانات مادی زندگی آنها ممکن است به نسبت امروز وضعیت بهتری داشته باشند ولی از تازهترین امکانات خلق شده توسط تکنولوژی عقب خواهند ماند.