خلبان جنگنده بودن بیشک یکی از پرچالشترین شغلها در حوزه هوانوردی است؛ چرا که نیازمند قدرت جسمانی و ذهنی فوقالعاده، دانش فنی بالا درباره سیستمهای پیچیده، و درک دقیق از تاکتیکهای نظامی است. بنابراین تعجبی ندارد که خلبان شدن در این حوزه، یکی از دشوارترین و انحصاریترین مسیرهای شغلی محسوب میشود که تنها افراد معدودی از عهده آن برمیآیند.
جنگ روسیه و اوکراین، فراتر از یک منازعه نظامی، به صحنهای بیسابقه برای آزمون و نمایش فناوریهای نوین نظامی تبدیل شده است. از پهپادهای پیشرفته غربی گرفته تا موشکهای کروز پیچیده، همه زیر ذرهبین کارشناسان نظامی و کمپانیهای تولید سلاح قرار گرفتهاند تا کارآمدی واقعی آنها در میدان نبرد سنجیده شود.
بخش Skunk Works شرکت لاکهید مارتین پهپاد جدیدی به نام Vectis را معرفی کرده است که آن را یک «هواپیمای رزمی مشارکتی (CCA) بقاپذیر و مرگبار» توصیف میکند. این پهپاد که در دستهبندی گروه ۵ قرار دارد، برای پشتیبانی از مأموریتهای هوا به هوا و هوا به زمین طراحی شده و میتواند در کنار جنگندههای سرنشینداری مانند F-35 پرواز کند. این کمپانی اعلام کرده که قصد دارد Vectis را ظرف دو سال آینده به پرواز درآورد و توسعه آن هماکنون در جریان است.
بازار جهانی هواپیماهای جنگی توسط تعداد کمی خریدار عمده و حتی تعداد کمتری صادرکننده غالب شکل گرفته است. در این مطلب قصد داریم بررسی کنیم که کدام کشورها پیشرفتهترین جنگندههای آمریکایی، بهویژه F-35، F-15، F-16 و F/A-18 را خریداری میکنند و چرا این خریدها در چشمانداز ژئوپولیتیک و فناوری در حال تغییر سال ۲۰۲۵ اهمیت دارند.
کدام کشورها برترین پروژههای جنگنده نسل ششم را دارند؟ پاسخ به این پرسش به دلایل بسیاری پیچیده است؛ از جمله اینکه قابلیتهای آیندهنگرانه این جنگندهها محرمانه است و حتی تصاویر عمومی از نمونههای اولیه F-47 نیز در دسترس نیست. برای پرهیز از گمانهزنیهای بیپایه، بهتر است به پایگاه صنعتی و منابع مالی در دسترس برای این پروژهها نگاه کنیم. همچنین ضروری است به نیازهای نیروهای هوایی که این هواپیماها را توسعه میدهند، توجه شود.
بمبافکنها عملاً از همان روزهای نخست هوانوردی وجود داشتهاند. خیلی زود مشخص شد که انداختن مواد منفجره از ارتفاعات بالا میتواند خسارتهای گستردهای به بار آورد. حتی در جنگ جهانی اول، سربازان شروع به رها کردن سلاحها از یک محفظه داخلی یا پرتاب بمبهای کوچک از هواپیماهای دو باله با کابین باز کردند. با پیشرفت فناوری، بمبافکنها به داراییهای ارزشمندتری تبدیل شدند.
چین از نظر تعداد نیرو، بزرگترین ارتش جهان را دارد، اما صرفاً تعداد نیروها برای پیروز شدن در جنگ کافی نیست. ارتش آمریکا طوری طراحی شده که بتواند در هر زمان و هر مکان عمل کند. این مسئله به عنوان یک عامل تعیینکننده و متفاوت در نظر گرفته میشود. آمریکا بیش از ۸۰۰ پایگاه نظامی در بیش از ۸۰ کشور را داراست، در حالی که چین تنها یک پایگاه در جیبوتی دارد.
پرواز با سرعت مافوق صوت همواره از نظر مصرف سوخت بسیار پرهزینه بوده، که یکی از دلایلی است که هواپیمای پرهزینهی کنکورد را به گزینهای غیرعملی برای بهرهبرداری تبدیل کرد، و همین مسئله باعث افزایش هزینههای آن شد. دو روشی که جنگندهها برای حفظ چنین سرعتی استفاده میکنند، پسسوز (afterburner) و سوپرکروز (supercruise) هستند. پسسوز اساساً نوعی تقویتکننده توربویی است که خلبان میتواند آن را فعال کند تا حداکثر سرعت ممکن را از هواپیمایش بگیرد. پسسوز سوخت اضافی را وارد جریان گازهای خروجی میکند و آن را مشتعل میسازد، که باعث افزایش چشمگیر نیروی پیشرانه هواپیما میشود. این سامانه، بخشی اضافی از موتور محسوب میشود، هرچند طراحی نسبتاً سادهای دارد.
قدرت رو به رشد نیروهای نظامی چین بهخوبی در ناوگان رو به گسترش ناوهای هواپیمابر این کشور دیده میشود. هماکنون، چین دو ناو هواپیمابر فعال دیزلی دارد: ناو لیائونینگ از کلاس کوزنتسوف که طول آن کمی کمتر از ۳۰۵ متر و عرض آن حدود ۷۰ متر است و میتواند حدود ۲۴ فروند جنگنده J-15 را به پرواز درآورد؛ و ناو نوع ۰۰۱A شانگدونگ که کمی کوتاهتر اما نسبتاً عریضتر است و در مجموع ظرفیت حمل حدود ۳۶ فروند جنگنده J-15 را دارد.